هر کس که با تاریخ اسلام آشنایی داشته باشد تفاوت دعوت در مکّه و مدینه و حتّی نحوهی دینداری در این دو مکان را به وضوح متوجّه میشود. شرایطی که بر شهر مکّه و ساکنان آن حاکم بوده است تأثیر بسیار زیادی در نحوهی برخورد پیامبر و مسلمانان با دیگران داشته است. اینکه چرا آیات نازله در مکّه بسیار جنبهی تنبیهی و تشویقی دارند و کمتر به احکام و نحوهی اجرای آنها پرداختهاند ناشی از وضعیتی است که هم مسلمانان و هم مکیان داشتهاند. اولاً مکیان هیچ انگیزه و تمایلی به قبول دین جدیدی که تفاوت و تضاد بسیار زیادی با دین آباء و اجدادیشان دارد نداشته و ثانیاً مسلمانان هم هنوز نه به آن درجه از علم و توانایی نرسیدهاند که قادر به تعلیم یا مقابله با دیگران باشند لذا سختترین شرایط را تحمّل کرده تا اوّلاً به درجات بالایی از دانش برسند و ثانیاً تعالیمی را که دریافت میکنند بتوانند به برنامه و استراتژی تبدیل نمایند. این است که در مکّه اثر زیادی از احکام در آموزههای دینی وجود ندارد و مسلمانان انگار دوران کودکی و نوجوانی خود را طی میکنند که باید فقط تعلیم ببینند و در زمان و مکان دیگری اندوختههای خود را به منصهی عمل برسانند و این است که باید از مکّه به مدینه هجرت کنند.
در مکّه ابوجهلها و ابولهبها امان از تازه مسلمانان بریدهاند. آنان ناچارند در درهها و یا خانههای ناشناختهای نشست تربیتی بر گذار کنند. به محض اطلاع از محل اختفایشان به شدت شکنجه میشدند و حتی اعضای خانوادهها بر علیه هم شوریده و پدر و مادرها دشمن فرزندانشان شده بودند. کسی انتظار زنده ماندن خودش را نداشت و هر آن امکان نابودی آنان وجود داشت. در این شرایط کسی قادر به برنامهریزی و اجرای احکام نبود و تنها هم و غمشان حفاظت از جان پیامبر خدا و ضعفایی بود که تازه به دین اسلام گرویده بودند. اما قرار نیست که این دین در مکّه در میان ترس و وحشتی که از قریشیان وجود دارد مخفی بماند و به مرحلهی رشد و بالندگی خود نرسیده و برنامهها و اهدافش اجرا نشوند. پس باید به جای دیگری هجرت کنند.
شهر مکّه از نظر بافت قومی و مذهبی یکدست است و از سوی دیگر با توجه به موقعیت جغرافیایی و اقلیمی کمتر مورد توجه سایر اقوام و ادیان برای گذران زندگی است و بیشتر قبایل بدوی و ساکنین اصیل در آن وجود دارند لذا این شهر محل مناسبی برای تضارب و تکامل افکار نیست و ادیان آسمانی زیادی در آن وجود ندارند مردمانش بسیار پایبند به اعتقادات موروثی خویشند و از برخورد ادیان و تمدنهای دیگر هراسانند لذا براحتی به مسلمانانی که برنامه زندگی و گذر از فرش و رسیدن به عرش دارند اجازه خود نمایی نمیدهند و هر لحظه میدان را بر آنان تنگ میکنند تا یا از دین خود بر گردند یا از آن شهر فرار کنند. در این شهر و شرایط زمینه کینه و عداوت زیاد است و عقدههای زیادی در دل انسان جمع میشوند که روزی سر باز خواهند کرد. در این وضعیت انسانهای بزرگی که قلبهایشان برای سعادت و خوشبختی همنوعانشان میتپد و افقهای بلندی را برای آیندگان میبینند احساس دلتنگی میکنند و باید در فضای دیگری توسن خیال خود را به جولان در آرند و به جایگاهی که لایق آنند برسند.
البته مسلمانان گرچه اهل مکّهاند و تمایلی به خروج از آن ندارند اما نمیدانند که ماندنشان در مکّه تأثیر منفی زیادی بر آینده دینشان خواهد گذاشت و تقدیر و برنامه الهی آن است که این دین و این مسلمانان در فضای بازتری رشد کرده و به تکامل برسند لذا باید به سر زمین دیگری که شرایط بهتری از مکّه دارد هجرت کنند. مدینه از هر نظر با مکّه تفاوتی از آسمان تا زمین دارد. هم جغرافیا و هم اقلیم و هم مردمانش با مکّه متفاوت است. سر زمینی فراخ و خوش آب و هواست. مردمانش مهمان نواز و پیروان ادیان آسمانی اند. کمتر دچار خشکسالی و قحطی شده است. مردمانش با زمین و کشت و داشت و رشد و تکامل آشنایی دارند. بطور خلاصه مدینه از هر نظر جای رشد و تعالی انسان است.
مسلمانان به محض رسیدن به شهر مدینه مورد استقبال گرم اهالی آن قرار گرفتند و در کمال ناباوری در همه دارایهای آنان شریک و برادر شدند. تا بحال چیزی شبیه آن را ندیده بودند بیشترشان از دست پدران و برادران و فرزندانشان فرار کرده بودند اما در این شهر کسانی تحویلشان گرفتند که از والدین و خویشان برایشان عزیزتر و گرامی تر بودند. در این شهر گویا سالیان سال است که ساکن و مقیماند. احساس هیچگونه غربت و بیگانگی نمیکنند. صاحب بهترین موقعیّتهای اجتماعی شدهاند و براحتی از دین و آیین خویش میگویند و دیگران را به قبول آن دعوت میکنند. در کنار پیروان سایر ادیان الهی به تعامل و تعاون میاندیشند و کمتر از تفاوتها و تضادها سخنی به میان میآید. هر روز قلهای از قلههای رشد و سعادت را فتح میکنند و در کمال آرامش احکام الهی را از زبان پیامبرشان میشنوند و اجرا میکنند. فعالیتهای اقتصادی و کشاورزیشان رشد و رونق دارد صاحب زمین و خانه میشوند و فرزندانشان در فضایی آکنده از آرامش و بدور از عداوت و کینه با دیگران رشد میکنند و به آیندهای سرشار از رشد و بالندگی میاندیشند. پیامبر و مسلمانان چنان در دل اهل مدینه جا باز کردهاند که تحمل دوری همدیگر را ندارند. حتی زمانی که در فتح مکّه و حجه الوداع پیامبر به شهر خویش بر میگردد و خاطرات دوران کودکی و جوانیش در آن شهر زنده میشود و همانند هر انسان دیگری علاقه درونی به ماندن در آن شهر دارد اما بعد از مراسم حج و سایر امور به سرعت راه بازگشت به مدینه را در پیش میگیرد و به شهری که پایههای دعوت دینی خود را در آن ریخته است بر میگردد.
در کنار این همه آرامش و تکامل و تعالی باز گاهگاهی کدورتی منجر به عقب گرد عدهای به حال و هوای مکّه میشود و مسلمانان احساس تنگنا میکنند اما در پرتو تعالیم خداوند متعال و رسول مهربانش کدورتها به مهربانی و عطوفت مبدل میشود. اما همه مسلمانان از نظر اخلاق یکسان نیستند و برخی از آنان براحتی سختیهای مکّه را فراموش نمیکنند و از انتقام و خشونت سخن به میان میآورند ولی آن صاحب اخلاق عظیم آنان را دعوت به گذشت و عفو میکند و نسبت به آینده ی درخشانشان امیدوار میکند.
دورانها و قرنها گذشت مسلمانان سرزمینها و کشورهای زیادی فتح کردند مملکت اسلامی از قارهها عبور کرد و مدینههای زیادی بوجود آمد که نقش بسیار زیادی در رشد و تعالی مسلمانان بازی کردند. تضارب افکار و عقاید مسلمانان را به جایگاهی از علم و دانش رساند که جهانیان مات و مبهوت از آن شدند. اما در این میان باز عدهای هر از چند گاهی به دوران مکّه باز میگشتند و دیگران را متّهم به کفر و بتپرستی کرده و زمینه را برای درگیریها و تنشها فراهم میکردند. گویا از اسلام و قرآن فقط تعالیمی که در مکّه نازل شده است برایشان جذابیت دارد. همواره شرایط را به دوران مکّه بر میگردانند و از خوف و وحشتهایی که گریبانگیر مسلمانان آن روزگار بود نمونههای زندهای را برای دیگران به نمایش میگذاشتند که این امر منجر به تنفر و انزاجار بسیار زیادی از اسلام و مسلمانان در بین سایر ملتها گردیده است.
عدّهای از مسلمانان اصرار عجیبی دارند که مخالفان حتّی مسلمانشان را ابوجهل و ابولهب بنامند و خود را در جایگاه سمیه و یاسر و سایر اصحاب پیامبر قرار دهند. هر گاه در اتاقی حتی در کنار مسجدی جلسه یا تشکلی را تشکیل میدهند بلافاصله آن مکان را خانه «ارقم بن ارقم» قلمداد میکنند و خانههای دیگر را مملوّ از کفّار حربی میدانند. اصرار بسیار زیادی دارند که شرایط امروز مسلمانان همان شرایط حاکم بر مکّه صدر اسلام است و امکان هیچگونه مراوده و تعامل و تعاونی با مکّیان بتپرست وجود ندارد. حدّاقل کاری که میتوان کرد فرار یا هجرت از شهر و دیاری است که قریب به اتّفاق اهالی آن مسلمان و نماز خوانند. چنان روزگار را بر خود تنگ و تاریک میکنند که زندانهای فرعون و شکنجهگاههای قریشیان برایشان کاخهای سلطنتی جلوه میکنند.
جالبتر از همه، اینکه در سرزمینهای اسلامی هر روز گروه و حزبی در مخالفت با سایر احزاب و گروههای اسلامی قد علم میکنند و علیه همدیگر تکفیرنامهها نوشته و خون همدیگر را مباح دانسته و کشته شدن در این مسیر را در سطح شهدای بدر و احد میدانند. در نظر بسیاری از این احزاب حاکمان اغلب کشورهای اسلامی طاغوت و همسان با فرعونند. هیچگونه تعامل و تعاونی را با حاکمان خود بر نمیتابند و همکاری در زمینههای عامالمنفعه را هم جزو گناهان کبیره قلمداد میکنند. چنان در دوران مکّه ماندهاند که هیچ تصویر و دورنمایی از مدینه و فضای حاکم بر آن ندارند. غافل از آنند که در مدینه پیامبر چه قراردادها و صلحهایی که با کفّار و اهل کتاب و حتّی دشمنان حربی خود نبست و چگونه قاتلان عزیزترین کسانش را در کمال رأفت و مهربانی عفو کرد و حتّی از غنایم جنگی هم به آنان هدایای داد. امّا مسلمانان امروز همکیشان خود را از کمترین نعمتهای خدادادی هم محروم میکنند چرا که همانند آنان نمیاندیشند.
خرّمیها و رونقهای شهر مدینه بر سردیها و سختیهای گاه و بیگاهش میچربد و اگر اندکی قلبها خالی از کدورت و خشونت باشد میتوان ویرانیهای آنرا به گلستان تبدیل کرد و با مردمانش از سر تعاون و برادری در آمد و تخم صداقت و بردباری و مهربانی را در ضمیر کودکانش کاشت تا آیندهای مملوّ از عشق و شادی داشته باشند.
نظرات
هادی محمودی
04 اردیبهشت 1398 - 12:13سپاس از متن خوب شما . هرچند که انتقاداتی بر این متن وارد است ولی بازهم سرشار از اطلاعات خوبی بود.